** 7 **
هر زمان که دشمن (= شیطان و مظاهر او) روی نقطه ای دست می گذارد و بر چیزی اصرار دارد، نتیجه می گیریم که آن چیز، ارزش و منزلت بسیار بالایی دارد. هرچه اصرار دشمن بیشتر باشد، ارزش طعمه اش بالاتر است.
زمانی که می بینیم دشمن تمام پتانسیلش را خرج زنان می کند، باید متوجه بود که ارزش وجودی زن چنان بالاست که دشمن لحظه ای از او غافل نمی شود؛ زمانی از بُعد عفاف و لطافت وجودی، او را مورد هجوم قرار می دهد، زمانی با سر دادن شعار «تساوی حقوق زن و مرد»، جلوی رشد او را می گیرد و گاهی هم بُعد مادر بودنِ او، یعنی «مظهریت کامل اسم ربّ» را نشانه گرفته و بچه داری را مانع پیشرفت اجتماعی زن معرفی می کند.
نکته قابل توجه این است که تهاجماتی که دشمن به سمت زن برای از بین بردن استعدادهای او نشانه رفته، هرگز متوجه مرد نبوده است! اما به راستی چرا زن تا این حد ارزشمند است؟
دانستیم زن، مظهر اسم ربّ الهی است و ربوبیت و پرورش نوع انسان بر عهده اوست، و به همین دلیل زن را به عنوان انسان ساز و جامعه ساز می شناسیم و به تعبیر حضرت امام خمینی (ره): از دامن زن، مرد به معراج می رود. لذا صلاح و فساد اجتماع، هردو از زن نشئت می گیرد یعنی زن می تواند اجتماع را در هم جهت سعادت و رحمت پیش ببرد و هم در جهت شقاوت و ظلمت. این است که توانایی زن در تربیت خود و دیگران، در کامل شدن و کامل کردن، بالاتر از مرد است.
لذا می بینیم در هر برهه از تاریخ، دشمن تلاش کرده به نوعی زن را از جایگاه و مسیر سعادتش خارج کند! در بسیاری موارد موفق شده است. چرا؟ چون ما زنان، استعدادهای وجودی خود را نشناختیم و نفهمیدیم زمانی می توانیم انسان شویم که متناسب با استعدادهای خود حرکت کنیم لذا مدام خود را با مردان قیاس کردیم...
این گونه است که امروز نه فرزندان، فرزند شدند و نه مردان، مرد و نه زنان، زن! و در نهایت هم اجتماع، اجتماعی بالنده و الهی نمی شود.
ادعای تساوی
زمانی در تاریخ شاهد بودیم که جاهلیت پیش از اسلام، ارزش و استعداد زن را تا حد زنده به گور کردن دختران، پایین کشیده بود. از طرف دیگر، شاهدیم که دنیای امروز غرب، چگونه زن را از مسیر سعادت و کمال خود خارج کرده و او را زنده ی مرده ساخته است. یعنی آنقدر سقوط کرده که دیگر اثرات وجودیِ یک زن از او صادر نمی شود. در این میان مکتب اسلام، حد تعادل و جایگاه حقیقی زن را معرفی کرد و معارفی به ارمغان آورد که نشان داد زن، جایگاه والایی در وجود و روح و همچنین چارچوب هایی در جسم و قالب تن دارد.
اما جامعه ی غرب، همواره اسلام را به عدم رعایت حقوق زن، متهم کرد؛ زن مسلمان را اسیر و خانه نشین خواند و به اسم برگرداندن حقوق زن، آزادی بی قید و شرطی را به او اهدا کرد، ادعای تساوی زن و مرد را به میان آورد و با این ادعا، بلایی بر سر زن و مرد آورد که نه زن، زن بودن خود را فهمید و نه مرد، مرد بودنش را!
این بود که در نهایت، فرهنگ و تفکر غربی، هیچ گُلی به سر زن امروز که نزد هیچ، از طریق آزادیِ زن، چنان فسادِ اجتماعی در جوامع رواج پیدا کرد که مجبور شدند در پارلمان ها به فکر تصویب تبصره هایی باشند که به نحوی این فساد و آلودگی را کم کنند!
مدافعان حقوق زن با بی توجهی به وضع طبیعی و فطری زن، حقوق او را پایمال کردند. آنان با این شعار که زن زیباست و باید زیبایی هایش را آشکار کند، حجاب اسلامی را به باد سخره گرفتند و تمام زیبایی های حقیقی زن را آلوده کردند. مقام او را چنان پایین کشیدند که در کنار هر کالای اقتصادی و تجاری، عکس زن برهنه ای را قرار دادند تا فروش بیشتری داشته باشند! یعنی مقام یک انسان را از یک کالا پایین تر دانستند و برای پُر شدن جیب هایشان از سودهای کلان، از زن یک اسباب بازی رنگین و بی هویت ساختند!
آیت الله مطهری این جریان تاریخی را این چنین توصیف کرده اند:
«در قرن بیستم مساءله (حقوق زن ) در بـرابـر (حـقـوق مـرد) مـطرح شد و براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بـشـر کـه پـس از جـنـگ جـهـانـى دوم در سـال 1948 مـیـلادى از طـرف سـازمـان ملل متحد منتشر گشت ـ تساوى حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد...
پـیـشـگـامـان ایـن نـهـضـت ، آزادى زن و تـسـاوى حـقـوق او را بـا مـرد مـکـمـل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود ـ دانستند و مدعى شدند که بدون تاءمین آزادى زن و تساوى حقوق او با مرد سخن از آزادى و حقوق بشر بى معنى است ، و بـعلاوه ، همه مشکلات خانوادگى ناشى از عدم آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد اسـت و بـا تـاءمـیـن ایـن جـهـت ، مـشـکـلات خـانـوادگـى یـک جـا حل مى شود!...
این نـهضت در اینکه یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت ، بدبختیها و بیچارگیهاى دیگرى بـراى او و بـراى جـامـعـه بـشـریـت بـه ارمـغـان آورد. بـعـدا در فـصـول ایـن کـتـاب خـواهـیـم دیـد کـه زن غـربـى تـا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بوده است . و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنـبـاله نـهـضتهاى دیگر در زمینه (تساوى ) و (آزادى ) بود همه معجزه ها را از معنى ایـن دو کـلمـه خـواسـتـنـد غافل از اینکه تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یـکدیگر از آن جهت که بشرند، و به قول طلاب تساوى و آزادى حق انسان به ما هو انسان است )؛ زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مـسـاوى بـهـره مـند است ، ولى زن انسانى است با چگونگیهاى خاص و مرد انسانى است با چـگـونـگـیـهـاى دیـگـر، زن و مـرد در انـسـانـیـت (برابرند) ولى دوگونه انسانند، با دوگـونـه خـصـلتـهـا و دوگـونـه روانـشـنـاسـى . و ایـن اخـتـلاف نـاشـى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى و اجتماعى نیست ، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده . طـبـیـعـت از ایـن دوگـونگى ها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبى به بار مى آورد...»
***
در پست بعدی به امید خدا در مورد شبهه ناقص العقل بودن زنان صحبت خواهیم کرد و بیشتر در مورد وجهه زن در اسلام خواهیم دانست...
بازدید امروز: 83
بازدید دیروز: 190
کل بازدیدها: 584544